به گزارش مشرق، «وحید حاجی پور» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
صنعت نفت به لطف مدیریت حاکم بر آن قفل شده است، هیچ اتفاق خاصی طی پنج سال اخیر در حوزه سرمایه گذاری رخ نداده و به جز امضای دهها تفاهمنامه همکاری و یک قرارداد با توتال، اتفاق خاصی در این صنعت رقم زده نشده اما در مقابل حواشی به وفور نمایان است.
از بازیهای مدیریتی و داستانهای انتصابها و برکناریها تا خبرهای عجیبی که از فساد و کم کاریها به گوش میرسد، همه و همه نشان از به حاشیه رفتن «اصل» میدهد. رکود مطلق در نفت آزار دهنده و قدرت تصمیمگیری از مدیران سلب شده است، همه چیز باید تحت نظر وزیر نفت و هیئت مدیره شرکت ملی نفت باشد تا آنها تأیید یا رد کنند. کسی هم از نفت نمیپرسد چه شد وعدههایی که قرار بود به نفت رونق دهد و برای کشور ثروت خلق کند.
هرگاه هم که عرصه تنگ میشود، به یکی از منتقدان گیر میدهند و میگویند نمیگذارند، فضا را برای مشتاقان سرمایه گذاری تیره و ابهام آمیز میکنند؛ حرفهای نخ نما شدهای که تکراریتر از گذشته شده است و منبعی است برای توجیه سوء مدیریتها و عدمتصمیم گیری. تصمیم هم که گرفته میشود تصمیمات منحصربهفردی است که حتی وزیر نفت از اجرای آن عقب میکشد مانند قرارداد فروش گاز به یک شرکت نروژی.
گویا فقط تصمیماتی نهایی میشود که بیشتر به سود شرکت یا فرد خاصی باشد تا کشور؛ نمونهها بسیارند ولی انتقاد اصلی به وزیر نفت است که سعی دارد همه چیز را تحت نظارت خود داشته باشد و تصمیمها باید طوری اخذ شود که او دوست داشته باشد. برای نمونه هم اکنون همه پروژههایی که اعتبار و حجم مالیشان بالای ۴۰ میلیارد تومان باشد باید در هیئت مدیره شرکت ملی نفت تصویب شود. این بدان معناست که هر شرکت نفتی برای یک پروژه ساده باید ماهها منتظر بماند تا مصوبه هیئت مدیره شرکت ملی نفت را دریافت کند. آگاهان میدانند که ۴۰ میلیارد تومان در پروژههای نفتی عدد کوچکی است و قراردادهایی با این حجم، در شرکتهایی مانند مناطق نفتخیز جنوب، فلات قاره، مناطق مرکزی، نفت و گاز پارس و... عددی «گم» است و معطل کردن این پروژههای کوچک برای اخذ مصوبه هیئت مدیره مصداق بارز مدیریت پادگانی است.
مدیریت پادگانی از این حیث که فرمانده در بلندی میایستد و همه پادگان باید زیر نظر و چشم وی باشد، هر آنچه را که فرمانده دوست دارد انجام دهد؛ مدیریتی که میگوید کسی حق ندارد تصمیم بگیرد و همه چیز باید در ید اختیار و قدرت فرمانده باشد. گاهی میشود عدم تحرک و سکون را به مؤلفههای بیرونی مرتبط دانست ولی این «گاهی»، دیر زمانی است که در نفت دیده نشده به ویژه پس از برجام که همه چیز قفل شده است.
قطعاً مدیران فعلی صنعت نفت بهتر از هر کارشناس دیگری میدانند و درک میکنند که چگونه مدیریتشان قفل شده است، نه خود جرئت تصمیمگیری دارند و نه اجازهای به آنها داده میشود که بخواهند تصمیم بگیرند که اگر از این قواعد دور باشند، خانه نشین میشوند. شاید بیدلیل نباشد که بسیاری از معاونان زنگنه و مدیران نفت طی چهار سال گذشته استعفا کرده و ترجیح دادند نقشی در وضعیت بهوجود آمده نداشته باشند. وضعیت امروز خیلی مبهم نیست، هیچ کس بر سر کار خود نیست، بازنشستگان با هر ابزاری صندلیها را اشغال کردهاند و تکانی نمیخورند، بدنه کارکنان صنعت نفت روزبهروز ناراضیتر میشود، سوءمدیریتها «پیروزی» رنگ شده و کرختی ریشه دوانده، طبقه ۱۴ و ۱۵ روزبهروز از طبقات پایین فاصله گرفته و رقابتهای درون سازمانی مدیران به اوج خود رسیده است، کسی به فکر کار نیست و چشم طمع به صندلیهای دیگر کار را اولویت دوم کرده است. خلاصه آنکه نفت به طور ویژهای چهار قفله شده است و در روزهایی که یکنواختی به اوج خود رسیده، در حال زنگ خوردن است و باید ترسید از روزی که دیگر نتوان آن را گشود.